خلاصه داستان: فیلم آخرین زنگ، در یک روستا اتفاق میافتد که در آن کوچهای بن بست وجود دارد و همسایگان آن بسیار نزدیک و صمیمی هستند. چند روزی است که در این کوچه مزاحمی پیدا شده، که زنگ یکی از خانهها را میزند و فرار میکند. اهالی محل تصمیم میگیرند با کشیک دادن، آن شخص را که گمان میکنند دزد باشد، گیر بیندازند و در نهایت موفق میشوند، اما متوجه حقیقتی میشوند که همه را غافلگیر میکند…
خلاصه داستان: صبریه، بیوه جوانی است که همسرش را در آبادان از دست داده و همراه با مهاجران جنگ با پدر و مادر و فرزندش در اقامتگاهی در تهران ساکن شده است. مادر او، ننه هاجر، بیمار است. حبیب، جوان مجردی که راننده تاکسی است، ننه هاجر را به بیمارستان میبرد. صبریه و حبیب با هم آشنا میشوند. صبریه برای تأمین معاش خانواده در یک خیاط خانه مشغول کار میشود و برای آن که به موقع به محل کار برسد حبیب وعده میگذارد که او را هر روز به محل کارش برساند. آن دو به یکدیگر علاقهمند میشوند و…
خلاصه داستان: فیلم دربارهٔ زندگی دختری به نام ژان است. او که دختری مسیحی است درصدد ازدواج با آندره است، اما با پدرش بر سر هویت خود درگیری دارد. تصادف ژان با دختری جوان او را به هویت اصلی خود نزدیک میکند.
خلاصه داستان: جواد که از خانواده متولی است، شیفته دختر فقیر قالیباف میشود. والدین مرد جوان با این وصلت مخالفت میکنند. جواد بر راَی خود پافشاری کرده و سرانجام به جهت ادامه مخالفت ها خانواده اش را ترک میکند. پس از آن طی حادثه ای سلامت خود را از دست می دهد.
خلاصه داستان: پسری به نام آراد دچار مشکلاتی در روابط بین خود و نامزدش شده و گویا درگیر زرق و برق یا شاید امنیت کافی برای ادامه زندگی بوده و گوهر عشق را درک نکرده است. لذا اتفاقاتی او را برای رسیدن به درک والای جایگاه محبت در جاده ای قرار میدهد…
خلاصه داستان: طوفان (جمشید هاشمپور) در دوران جنگ زن و فرزند خود را از دست داده و پس از گذشت سالها کمکم به آرامشی نسبی رسیده تا اینکه یکی از خائنین به مملکت در دوران جنگ، از زندان آزاد شده و چون طوفان در زندانی شدن وی و اعدام برادرش نقش اساسی را داشته پس به سوی وی رفته و درصدد انتقام به هر نحوی بر میآید…
خلاصه داستان: مجید که عاشق همسرش نازنین است و از او دو فرزند دارد، طی آزمایشی متوجه میشود که هورمونهای او هرگز قدرت بارور شدن را نداشته و نخواهد داشت.
خلاصه داستان: داستان دو برادر را روایت میکند که یکی از آن ها رئیس بانک و دیگر تعمیرکار ماشین است و بر اثر ماجرایی این دو برادر با یکدیگر جا به جا شده که این اتفاق به روند و شکل گیری داستان کمک میکند.
خلاصه داستان: داستان مادری را میبینیم که به طبابت مشغول است و دختری دارد که تازگی ها نامزد کرده و اتفاقاتی می افتد که چشم ها دختر به گذشته اش باز می شود و به اتفاقاتی می رسد که در آن …