خلاصه داستان: سه قرن پیش، یک روز عادی به هرج و مرج تبدیل میشود، وقتی یک اسب سیاه مرموز، جسد مردهای پیرمرد را میکشد، دستهای از بچههای عشایری را که دور آتش بازی میکنند، قطع میکند. این کشف وحشتناک طنین انداز می کند...
خلاصه داستان: داستان فیلم در مورد دو جوان ایلیاتی است که پس از ترور ناموفق اسفندیار ایلخانی به اعدام محکوم می شوند. دو جوان یکی فرزند اسفندیار است و دیگری فرزند مراد میرشکار، که در پایتخت با معرکه گیری روزگار می گذراند. اسفندیار ایلخانی به مادران دو جوان می گوید که فرزندانشان در لحظه فرار از زندان کشته شده اند و ...
خلاصه داستان: بهرام پرتوی كارمند شهرداری پس از بازنشسته شدن احساس بطالت می كند. مدتی را به پارك نشینی و خیابان گردی و دیدار دوستان می گذراند. به توصیه اطرافیان نزد دامادش كه مهندس شركت ساختمانی است، مشغول به كار می شود، اما..
خلاصه داستان: شش مرد برای یافتن كار با لنج عازم كویت می شوند. یك عتیقه چی كه صندوقی همراه دارد با آن ها همسفر است. ناخدای لنج به قصد ربودن صندوق، آن ها را در جزیره ای رها می كند و می گریزد. مسافران در تلاش برای خارج شدن از جزیره به قلعه ای باستانی می رسند كه ...
خلاصه داستان: منیژه دختر آقای سعادت [مرتضی احمدی] با مهندس مهران [علی شعاع] ازدواج کرده است. آقای سعادت، مرد بدگمانی، آقای تقی [اکبر عبدی] را زیر نظر مهران دارد. آقای تقی مدعی است مهران یک عضو ...
خلاصه داستان: «گرد باد» فیلمی به کارگردانی کامران قدکچیان و نویسندگی علیرضا داوودنژاد محصول سال ۱۳۶۴ است. داستان درباره انفجار ناشی از آزمایشات بیولوژیکی آمریکا در استان خراسان است که منجر به بیماری چوپان شده و دولت آمریکا سعی در ربودن وی و بررسی آثار آن دارد...
خلاصه داستان: مرتضی معتاد است و خانوادهاش او را طرد کردهاند. کریم که مرتضی را معتاد کردهاست برای تماس با یوسف، که قاچاقچی سابقهدار است او را به چاهبهار میفرستد. اما
خلاصه داستان: در سال 1343 در شمال ایران، جوانی به نام حجت علی آبادی [جهانگیر الماسی] که بر خلاف قانون کاپیتولاسیون کار می کند، قرار است با رسول [فرامرز قریبیان] روستا به روستا برود. حجت در حمله ماموران کشته شد...
خلاصه داستان: شب های روشن داستان زندگی دو انسان تنهاست. این فیلم داستان چگونگی ملاقات این دو شخصیت، وابستگی و جدا شدن از زبان یک استاد دانشگاه را روایت می کند.
خلاصه داستان: در فیلم شغال، یوسف، ابی و حمید به همراه کتی برای مردی به نام ناصرخان از یک جواهرفروشی سرقت میکنند. ماهرخ، همسر یوسف، دختری فراری بوده و در خانه پروین زندگی میکند. یوسف همچنان روابط عاشقانهای با کتی دارد. ناصرخان از گروه میخواهد برای قاچاق هرویین به زاهدان بروند. اما یوسف در بازگشت…