خلاصه داستان: سهراب و ترانه که یکدیگر را دوست دارند به دلیل مخالفت والدین، هر کدام به تنهایی تصمیم به خودکشی می گیرند. سهراب از مرگ نجات پیدا می کند و زمانی که می فهمد ترانه اقدام به خودکشی نکرده از او می رنجد. چندی بعد سهراب از خانه فرار می کند و به خانه یکی از دوستانش که همراه با تعدادی جوان بیکاره در آن زندگی می کنند، می رود. روابط صادق (پدر سهراب) و عباس (پدر ترانه) که سال ها پیش با یکدیگر در جبهه های جنگ می جنگیدند و دوستی صمیمانه ای داشتند از مدت ها قبل و به ویژه پس از ماجرای دلدادگی فرزندانشان به سردی گراییده است، اما ...
خلاصه داستان: سام و عبد و امید سه دوست صمیمی هستند. سام عاشق خواهر عبد نرگس می شود. بعد معلوم شد که امید هم عاشق اوست. امید که حسود است می رود از سام و نرگس به عبد بگو. عبد که عصبانی است می رود...
خلاصه داستان: دختر جوان مهتاب هنگام مسابقه با ماشینش با راننده تاکسی اراستو تصادف می کند. این باعث می شود که هر دو درگیر مشکلات و ماجراهای عاشقانه بیشتری شوند و یکدیگر را بیشتر بشناسند.
خلاصه داستان: مرتضی الفت یک کارمند معمولی است که مشکلات زیادی در زندگی دارد. یک روز اتفاقاً پنجاه هزار دلار پیدا می کند. او به کسی چیزی نمی گوید و سعی می کند پول نقد را مبادله کند.
خلاصه داستان: پدر خانواده شخم آبادی برای ازدواج دخترشان شرط می گذارد که آنها را به شخم آباد روستای اجدادی شان بیاورد و اگر بدانند جنجال بزرگی به پا می کند.
خلاصه داستان: معدنچیان می گویند که هر چه بیشتر به دنبال الماس بگردید کمتر آن را پیدا می کنید. به گفته آنها این الماس است که انسان خود را پیدا می کند. اوست که تصمیم می گیرد دست کی روی انگشت کی بیفتد.
خلاصه داستان: برخی از مردم دوزیستان هستند. نیمی روح و نیمی حیوان - به عنوان ارواح متعلق به جهان ابدی هستند، اما به عنوان حیوانات در زمان ساکن هستند. اگر آنها مخفیانه زیر آب نروند، له می شوند.
خلاصه داستان: تفسیر تصویری ارزشمندی درباره جامعه مدرن، «زیر پوست شهر» یک خانواده ایرانی را در تلاش ابدی خود برای سرپا ماندن از نظر مالی و عاطفی دنبال میکند. طوبی در یک کارخانه نساجی سخت کار می کند تا خرج زندگی خود را بپردازد...