در مسابقه حرفهای مافیا؛ دُن، حرفه ای های مافیا زیر نظر مربیان با سناریوی کاپو به رقابتی نفسگیر و استراتژیک میپردازند و مخاطبان شاهد یکی از هیجانانگیزترین نبردهای مافیا خواهند بود. علاوه بر این، یک مسابقه تعاملی ویژه برای مخاطبان طراحی شده است تا آنها نیز بتوانند در جریان این رقابتها مشارکت کنند و تجربهای متفاوت از یک بازی مافیا را داشته باشند.
درام روان شناختی اجتماعی «آبان»، روایت یک نخبه هوش مصنوعی با نام «آبان» است که الگوریتمی را برای سرمایه گذاری و کسب سود در بازارهای مالی طراحی کرده است. آبان اما با سرمایه گذار پیشینش به مشکل برخورده و حالا بایستی بدهی چند میلیاردی اش را به سرعت تسویه کند، در غیر این صورت به زندان خواهد افتاد.
برخی از سلبریتی های مشهور ایرانی به هر نحوی باید یکدیگر را بخندانند اما چالش اصلی این است که نخندند. سیامک انصاری داور برنامه است و کوچکترین لبخند را با دوربین ها شکار می کند.
در سریال وحشی قاتلی زنجیرهای در سایههای جامعه مدرن پنهان شده و هر بار با مهارت بیشتری از چنگ قانون میگریزد. او در کشمکشی بین غریزههای خام و تمدن، بیننده را به سفری در اعماق تاریکترین بخشهای ذهن بشر میبرد. با افزایش قربانیان و تلاش کارآگاهان برای دستگیری او، حقیقتی هولناک آشکار میشود که مرز میان انسان و هیولا را از بین میبرد.
خلاصه داستان: رباب از خانواده ای است که منبع اصلی درآمدشان شکار مروارید است. او در شرف ازدواج با پسر عمویش کامل است، اما دعواهای روزانه مادرش و کامل باعث ایجاد اختلاف بین خانواده های آنها می شود. ستاره اصرار بیشتری دارد
خلاصه داستان: دو جوان با یک باند خرید و فروش ارز همکاری دارند. آن دو ساکی محتوی چهل و پنج هزار پوند را از هجوم مأموران در میبرند و وسوسه میشوند که ارز قاچاق را به جیب بزنند اما اعضای باند به تعقیب آنها میپردازند و…
خلاصه داستان: خلیل کارگری است که عاشق دوچرخه سواری و پیوستن به باشگاه ایران جوان است. به واسطه یک آشنا او وارد باشگاه می شود و در یک مسابقه مقام اول را کسب می کند؛ اما به خاطر مشکل قلبی نمی تواند در بازی های آسیایی 1974 تهران شرکت کند.
خلاصه داستان: بمانی بر اثر مشکلات فرهنگی اقتصادی ایل مجبور میشود از مادرش جدا شود و برای خدمتکاری به دست پاسبان یک ایستگاه راه آهن که یا همسرش زندگی میکند، سپرده میشود. حضور دخترک در ایستگاه فرصتی به وجود میآورد تا زندگی افراد مختلف تحت بررسی قرار گیرد. هر کسی کمبودهای خود را در وجود این دخترک میبیند و…
خلاصه داستان: رحمان با پولی که از مردم به بهانه تهیه مسکن به دست آورده میگریزد و در مسافرخانهای پناه میگیرد که توسط دو دوست «غلام» و «عبدالله» اداره میشود. طی حادثهای ظاهراً رحمان به قتل میرسد. مظنونین اصلی در این حادثه عبدالله و غلام هستند اما آن دو که گناهی مرتکب نشدهاند، ناچار میگریزند. ده سال بعد وقتی به شهر خود بازمیگردند در مییابند که رحمان در واقع بر اثر سکته قلبی درگذشته و قتلی در بین نبودهاست. سرانجام بر اثر پیگیریهایشان پولهای ربوده شده که در جنگل پنهان شده به دست میآید.
خلاصه داستان: فیلم دربارهٔ زندگی دختری به نام ژان است. او که دختری مسیحی است درصدد ازدواج با آندره است، اما با پدرش بر سر هویت خود درگیری دارد. تصادف ژان با دختری جوان او را به هویت اصلی خود نزدیک میکند.
خلاصه داستان: پارک وی فقط یک پل در تهران نیست بلکه پلی است برای کوهیار برای رسیدن به رها. پلی که کوبیار فکر می کند با عبور از آن برعکس آن را دوست خواهد داشت.