در مسابقه حرفهای مافیا؛ دُن، حرفه ای های مافیا زیر نظر مربیان با سناریوی کاپو به رقابتی نفسگیر و استراتژیک میپردازند و مخاطبان شاهد یکی از هیجانانگیزترین نبردهای مافیا خواهند بود. علاوه بر این، یک مسابقه تعاملی ویژه برای مخاطبان طراحی شده است تا آنها نیز بتوانند در جریان این رقابتها مشارکت کنند و تجربهای متفاوت از یک بازی مافیا را داشته باشند.
درام روان شناختی اجتماعی «آبان»، روایت یک نخبه هوش مصنوعی با نام «آبان» است که الگوریتمی را برای سرمایه گذاری و کسب سود در بازارهای مالی طراحی کرده است. آبان اما با سرمایه گذار پیشینش به مشکل برخورده و حالا بایستی بدهی چند میلیاردی اش را به سرعت تسویه کند، در غیر این صورت به زندان خواهد افتاد.
برخی از سلبریتی های مشهور ایرانی به هر نحوی باید یکدیگر را بخندانند اما چالش اصلی این است که نخندند. سیامک انصاری داور برنامه است و کوچکترین لبخند را با دوربین ها شکار می کند.
در سریال وحشی قاتلی زنجیرهای در سایههای جامعه مدرن پنهان شده و هر بار با مهارت بیشتری از چنگ قانون میگریزد. او در کشمکشی بین غریزههای خام و تمدن، بیننده را به سفری در اعماق تاریکترین بخشهای ذهن بشر میبرد. با افزایش قربانیان و تلاش کارآگاهان برای دستگیری او، حقیقتی هولناک آشکار میشود که مرز میان انسان و هیولا را از بین میبرد.
خلاصه داستان: فیلم روزی که هوا ایستاد ساخته نادر ابراهیمی در حالی اتفاق می افتد که روزی در منطقه ای بسیار وسیع كه شهری پر جمعیت را در مركز خود دارد، هوا از جریان می ایستد و وارونگی سنگین و پایدار پیش می آید. مسئولان معتقدند كه با رساندن خبر به مردم ایجاد وحشت می شود و این وحشت منشأ خطرات دیگری می شود. لذا تصمیم می گیرند که ....
خلاصه داستان: یک زوج جوان بعد از گذشت سالها از ازدواجشان در پی بچه دار شدن هستند اما به دلیل برخی مشکلات پزشکی و نیاز به درمان خاص نمی توانند بچه دار شوند. آنها تصمیم می گیرند برای درمان به لندن بروند و ...
خلاصه داستان: زینب نام زنی آذری است که با تکیه بر ریشه های تاریخی و مذهبی خود و با رنج و مشقت فراوان سعی در استحکام خود داشته و خانواده ها را به این تلخی ها کشانده است.
خلاصه داستان: فیلم شکار شکارچی در سال 1363 تولید شده است. در این فیلم مهدی محرابی، مسعود قندی، رضا چراغی، حبیب اله رجبعلی، اسماعیل سلطانیان و حسین صابری به هنرمندی پرداختهاند.
خلاصه داستان: يك خبرنگار جنگي در هنگام عمليات از بقيه جدا افتاده، راه را گم مي كند. عدم شناخت او از منطقه و وضعيت بد جوي وي را با مشكلات و شرايط خاصي رو به رو مي كند. كه اين خود آغاز ماجراست.
خلاصه داستان: فرهاد بینایی خود را به دلیل جراحت در جنگ از دست داده است. به عنوان بخشی از بهبودی، او به یک بیمارستان موقت منتقل می شود و در آنجا با پرستار جوان شیدا روبرو می شود. شیدا از تحمل او در برابر دردهای خود متعجب است...
خلاصه داستان: ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی است ، دو دانشجو برای همكاری با نیروهای جهاد سازندگی رهسپار سیستان و بلوچستان می شوند. آن ها با این فكر كه خیلی زود می توانند با تبلیغات گسترده مشكلات منطقه را حل كنند شروع به كار می كنند اما...