خلاصه داستان: بر اساس داستانی واقعی در یکی از روستاهای مرزی خوزستان، زیباترین دختر را به عنوان عروس هور انتخاب می کنند تا او هفته ای یک بار در آن شنا کند و هور عصبانی نشود. اما امین که یک قاچاقچی است و به راسو معروف است...
خلاصه داستان: درباره مردی به نام پیمان است که به خاطر عشقی نافرجام، گروه آلما را بعد از 15 سال ترک میکند و با رفتنش باعث فروپاشی گروه آلما میشود. پیمان بعد از مرگ استاد بیات (پدر آلما) به ایران باز میگردد و بعد از برگشت به ایران متوجه میشود که آلما به خاطر مرگ فرزندش در بیمارستان روانی بستری شده است. او میماند و عشقی نافرجام و بی نتیجه و وصیت استاد بیات برای برگرداندن آلما به زندگی و …
خلاصه داستان: داستان واقعی حسین سبزیان، فیلمساز که با جعل شخصیت محسن مخملباف کارگردان، خانواده ای را متقاعد می کند که در فیلم به اصطلاح جدید او بازی کنند.
خلاصه داستان: فیلم موج سوم نسل اول انقلاب و نسل سوم انقلاب ایران را مورد مقایسه قرار داده و دغدغههای هر یک از نسلها را مورد بررسی قرار میدهد و تعارضات و اختلافات دو نسل رو مورد بررسی قرار می دهد.
خلاصه داستان: درباره ی یک عشق، دیرینه و اتفاقات کهنه است که با برگشت نازلی به خانه باغ پدری اش، دوباره دستخوش تازه کردن عشق قدیمی اش و اتفاقاتی نو می شود و…
خلاصه داستان: داستان زوج جوانی به نام آوا و آرش را روایت می کند که قبل از ازدواج شرط ازدواج را به عنوان دختر می دانند اما با توجه به شرایط کاری آرش نمی توان به این شرط و پای مرد پایبند بود. ...
خلاصه داستان: عطیه با مشاوره دادن به زوج ها در برنامه رادیویی خود حرفه ای را ایجاد کرده است. او هر روز به سوالاتی در مورد پویایی خانواده و حفظ ازدواج پاسخ می دهد، در حالی که در پشت صحنه او و همسرش با شوخ طبعی مبارزه می کنند...
خلاصه داستان: فیلم یک دو سه داستان نادر است که خواهرش به خاطر به قتل رساندن شوهرش حکم اعدام گرفته است. نادر برای جور کردن پول دیه به یک طلافروشی دستبرد میزند و پولها را در یک مؤسسه آموزشی پنهان می کند. او در جریان خارج کردن پولها با شادی آشنا میشود.
خلاصه داستان: صابر یک زندانی است که دوران محکومیت خود را به خاطر چک برگشتی اش در زندان میگذراند. دخترو دامادش به زندان می روند و از رئیس زندان خواهش می کنند، او را چند روز برای مراسم عروسی شان آزاد کند. رئیس زندان با وجود سنگینی پرونده، دو روز به صابر اجازه مرخصی می دهد. صابر به همراه یک مأمور به نام اکبری،از زندان خارج می شود تا …
خلاصه داستان: سینما مال همه است ... ولی کسی که لیاقتشو داره... از راهش بیاد تو سینما... یه شبه نخواد بشه سوپر استار ... به خدا سینما خونه ماهاست، حرمتشو نگه داریم ... سینما مثل محراب مسجده اگه قدرشو بدونیم، مقدسه...