خلاصه داستان: وقتی داماد فاسد در مراسم عروسی شروع به تیراندازی می کند، مهمانان سعی می کنند فرار کنند. آیدا و داوود به طور تصادفی در ماشینی قرار می گیرند که با ماشین پلیس تصادف می کند. آیدا به بازرس دروغ می گوید که داوود شوهرش است و به همین دلیل...
خلاصه داستان: من عصبانی نیستم. داستان نوید، دانشجوی ستاره دار و اخراجی دانشگاه است که - در حالی که سعی می کند کمترین نیازهای یک زندگی عادی را فراهم کند - در مواجهه با بداخلاقی های رایج در این کشور، سعی می کند عصبانی نشود...
خلاصه داستان: مینا پس از طلاق به حمایت مالی و عاطفی نیاز دارد. او با پسری آشنا می شود و فکر می کند که این مرد رویاهای اوست. اما همه چیز آنطور که اول به نظر می رسد نیست.
خلاصه داستان: بهمن و احد در حال ورشکستگی و فرار از بدهی خود هستند. اما وقتی در ساختمان پلاسکو آتشسوزی میشود، شانس آنهاست که از مزایای آن استفاده کنند.
خلاصه داستان: بعد از 5 سال عباس و حسن از زندان آزاد می شوند و به دنبال عطا می روند. در تمام این سالها او در کاما بود اما اخیراً بهتر شده و به زندگی عادی بازگشته است. این سه نفر یک بار دیگر با هم متحد می شوند و به دنبال یک کار خوب می روند اما به دنبال ...
خلاصه داستان: ویلایی ها داستان خانواده های سران ارتش ایران در سال 1365 است. عزیز زنی 50 ساله است که با نوه هایش وارد مجموعه ویلاها می شود. الیاس راننده ای است که وقتی می آید همه تنش می شود که شاید بیاورد...
خلاصه داستان: داستان دو دوست ساسان و بهرام. ساسان در برزیل زندگی میکند و بهرام نیز به او ملحق میشود، اما در این بین با چالشها و ماجراجوییهای مختلفی روبرو میشوند.
خلاصه داستان: ترانه پانزده ساله که پدر بیوه اش در زندان به سر می برد، از توجه ناخواسته امیر فرش فروش امتناع می کند - تا اینکه مادر امیر با ترانه صحبت می کند تا پیشنهاد ازدواج امیر را بپذیرد. در عرض چهار ماه این زوج متوجه می شوند که ...