خلاصه داستان: چرا گریه نمیکنی؟ روایت زندگی فردی به نام علی شهناز است که پدر و مادر خود را از دست داده و خود را موظف به مراقبت از برادر کوچکترش که بهتازگی ازدواج کرده میداند، اما بنابر اتفاق و حادثهای برادر کوچک او نیز از دنیا میرود. علی شهناز حال در یاس و ناامیدی بر پیله تنهایی خود تمام احساسهای جهان را از خود دور کرده و به پوچی مطلق رسیدهاست. در این میان مهمترین معضل او این است که گریه نمیکند! تمامی توصیه همراهان از دوست و همکار او گرفته تا عمهاش و دختری که با او رابطه عاطفی جدیدی را آغاز کردهاست و همزاد او که شتربانی در یکی از نقاط کویری فلات مرکزی کشور است؛ در مواجهه با او تمام هم و غمشان را بر این گذاشتهاند که در نهایت امر او را به گریه کردن دعوت کنند و مدام از او میپرسند چرا گریه نمیکنی؟
خلاصه داستان: قلهک نمایی از زندگی سه زوج ایرانی در یک مجتمع مسکونی در شمال تهران (قلهک) به همراه دختر جوان همسایه ای است که از خارج برگشته و سرایدار مجتمع که درگیر این ماجرا می شود...
خلاصه داستان: مستند من سیامند هستم، روایتی تاثیرگذار از آخرین حضور سیامند رحمان در رقابتهای ورزشی، پارالمپیک 2016 و ثبت رکورد جهانی در رشته وزنهبرداری معلولین است…
خلاصه داستان: داستان یک خانواده روستایی که قرار است از یک ویلا مراقبت کنند. صاحب ویلا قصد دارد خارج از ایران زندگی کند و ویلا را به یونس و همسرش می سپارد. اما برادر شوهر یونس یک سری اتفاقات را رقم می زند.
خلاصه داستان: «کاپیتان» روایتگر قصه دو پسر بچه به نام عیسى و على است که رویاى فوتبالیست شدن داشته و در بخش کودکان سرطانی یک بیمارستان بستری هستند. آن دو تصمیم گرفتهاند قبل از آخرین عمل سنگین على، دور از چشم پزشکان و پرستاران به رویای خود دست یابند.