خلاصه داستان: کمال در تامین هزینه و مخارج ازدواج خود مانده است تا اینکه خبری از رادیو می شنود که دولت به معتادانی که ترک کنند وام پرداخت می کند بنابراین .…
خلاصه داستان: جاوید یک دانشجوی پزشکی است که از اجساد مرده می ترسد. او در مراسم تشییع جنازه با محیا که پرستار بیمارستانی است که کار می کند آشنا می شود. این ملاقات زندگی او را تغییر می دهد.
خلاصه داستان: داستان پسر نوجوان ایرانی که با حمل چمدان برای گردشگران در مرز ایران و عراق امرار معاش می کند. وقتی او عاشق نورا، یک زن جوان زیبای عراقی می شود که به نظر می رسد به مردم عراق کمک می کند تا از مرز عبور کنند، زندگی او طول می کشد...
خلاصه داستان: محمد به آپارتمانی در بالای شهر تهران فرستاده می شود تا دیش های ماهواره خود را نصب کند، در حالی که داشتن تلویزیون ماهواره ای در ایران غیرقانونی است. او با دختری به نام شیرین که به نظر می رسد دوست دختر اوست و نیاز به...
خلاصه داستان: پس از مدت ها انتظار برای بازگشت معشوق گمشده اش، مینا به این باور می رسد که او را در سرزمینی بیگانه انتظار می کشد. مینا که دیگر نمی تواند صبر کند، تصمیم می گیرد جهشی از ایمان داشته باشد و سفری را در میان کوه ها آغاز می کند. فکر...
خلاصه داستان: آرشام سرکیسیان، نقاش ایرانی و مسیحی مقیم خارج از کشور که بیست سال پیش و پس از مرگ مادرش به ایران مهاجرت کرد و همه چیز از جمله مادرش را فروخت.
خلاصه داستان: زینب نام زنی آذری است که با تکیه بر ریشه های تاریخی و مذهبی خود و با رنج و مشقت فراوان سعی در استحکام خود داشته و خانواده ها را به این تلخی ها کشانده است.