خلاصه داستان: از طریق یک کتاب مرموز، لیلی متوجه میشود که او و خانوادهاش در زمانها و مکانهای زیادی زندگی کردهاند، و حالا نوبت لیلی است که کتاب را رمزگشایی کند و نقاشی ارزشمندی از اجدادش پیدا کند تا انتخابی را انجام دهد که معنایش را میدهد. .
خلاصه داستان: آفتابپرست داستان دو دوست به نامهای جمال و منوچ است که عاشق لاتی شده و در آرامبخشی به سطح ۱ میرسند، اما به دلیل کمبود عرضه و بدشانسی، توسط پلیس دستگیر میشوند و به زندان میروند. جمال در زندان می گوید ...
خلاصه داستان: در سال 1310 وزارت فرهنگ و هنر تصمیم به تشکیل انجمن زنان برای رقابت با تشکل های مشابه و حذف آنها گرفت. از میرزا محمود زنبورکچی دعوت به عمل می آید که مسئولیت انتخاب اعضا را بر عهده بگیرد
خلاصه داستان: سریال پلیسی جنایات خونسرد به کارگردانی امیرحسین ترابی داستان شخصی است که عاملان پرونده های زنان آزاری را به دام می اندازد و آنها را مجازات می کند.
خلاصه داستان: گوهر پس از فوت همسرش یک سال تحصیل کرد و در کنکور پزشکی با موفقیت قبول شد. حالا قرار است با نوه اش دانشجوی دانشگاه شود و این موضوع ماجراهایی را در خانواده و دانشگاه به همراه دارد.
خلاصه داستان: چرا گریه نمیکنی؟ روایت زندگی فردی به نام علی شهناز است که پدر و مادر خود را از دست داده و خود را موظف به مراقبت از برادر کوچکترش که بهتازگی ازدواج کرده میداند، اما بنابر اتفاق و حادثهای برادر کوچک او نیز از دنیا میرود. علی شهناز حال در یاس و ناامیدی بر پیله تنهایی خود تمام احساسهای جهان را از خود دور کرده و به پوچی مطلق رسیدهاست. در این میان مهمترین معضل او این است که گریه نمیکند! تمامی توصیه همراهان از دوست و همکار او گرفته تا عمهاش و دختری که با او رابطه عاطفی جدیدی را آغاز کردهاست و همزاد او که شتربانی در یکی از نقاط کویری فلات مرکزی کشور است؛ در مواجهه با او تمام هم و غمشان را بر این گذاشتهاند که در نهایت امر او را به گریه کردن دعوت کنند و مدام از او میپرسند چرا گریه نمیکنی؟