خلاصه داستان: داستان این فیلم به یکی از وقایع جنگ ایران و عراق بازمیگردد. قصه مردم جنگزدهای است که حاضر به ترک محل زندگی خود نیستند؛ آنها در اردوگاه برای نشاط روحی مسابقه فوتبالی برگزار میکنند، اما در دقیقه ۵۵ به ناگاه بازی متوقف میشود…
خلاصه داستان: در طول جنگ ایران و عراق، همسر رضا زایمان می کند و به زودی می میرد. رضا به عنوان اسیر جنگی گرفته می شود. شکوه بچه رضا را پیدا می کند و او را مثل خودش بزرگ می کند. سالها بعد، رضا دوباره دخترش را پیدا می کند...
خلاصه داستان: احتمالاً معروف ترین نمایش عروسکی برای کودکان و همه سنین. موش هایی که به خاطر گربه وحشی که می خواهد آنها را بخورد مجبور به ترک مدرسه و مهاجرت می شوند. در نهایت موش ها گربه را شکست می دهند و به خانه خود باز می گردند.
خلاصه داستان: آقای ابطحی یک نظامی بازنشسته است که به درخواست دخترش نوشین که در شرایط اضطراری به سر می برد یک روز مدیریت مهدکودک خود را می پذیرد. بچه های مهدکودکی که فکر می کنند جای معشوقشان را گرفته اند...
خلاصه داستان: چهل سال است که اسفندیار بی خیال اجساد را برای سفر به آرامگاه نهایی آماده می کند. یک روز، در حالی که مراسم تدفین را آماده می کند، بیمار می شود. ممکن است او نیز فانی باشد؟
خلاصه داستان: شهرمان آن قدر بزرگ شده که این همه بزرگراه هم، از پس نزدیک کردن راه هایش برنیامده اند. به آخر هر کدام از این راه ها که می رسیم دیگر دغدغه های روزمره را هم فراموش کرده ایم. کم کم یادمان می رود که چطور دردهای پنهان را بفهمیم، قبل از آن که...
خلاصه داستان: فردی دفتر ازدواج و طلاق دارد و مشاوره خانواده هم هست. برادرش در خارج از کشور مجری شبکههای معاند شده و همین مسأله برای او مشکلات زیادی فراهم ساخته، به توصیه یکی از دوستانش برای اینکه جو متشنج کمی آرام شود و او کمی از حاشیه دور بماند راهی مسافرت میشود و در مسیر به خانم جوانی آشنا میشود.