خلاصه داستان: مهشید به دلیل فعالیت با شوهر خواهرش در خرید و فروش مواد مخدر قاچاق یکی از افسران اداره اطلاعات است و جمشید مخالف ازدواج آنهاست. در یک تصادف جمشید کشته می شود...
خلاصه داستان: مجید (وحید رحمتی) برای خواستگاری از فرشته (ویدا جوان) منتظر بازگشت پدر او از سفر خارج است،در صورتی که بر خلاف تصور او مظفرخان (سید مهرداد ضیایی) از زندان آزاد شده و به خانه باز می گردد. از آنجا که خانواده مجید کاملا موجه و متشخص بوده و بر خلاف آنها پدر،برادر (محمد معماریان) و پسرخاله فرشته (محمد امین کریم پور) همگی خلاف کار هستند، مظفر خان نگران سرکوفت های احتمالی آینده شده و با این ازدواج مخالفت مینماید.بنابراین شرطی برای ازدواج آن ها می گذارد،سیاوش(محمدامین کریم پور) و فرهاد(محمد معماریان) جهت بانجام رساندن شرط مظفرخان نقشه های مختلفی دارند که اتفاقاتی را رقم زده و …
خلاصه داستان: پسری برای خواستگاری از دختر مورد علاقه اش، خود را به دروغ یک مهندس معرفی میکند. این دروغ در ادامه مشکلاتی را برای او پیش می آورد چراکه وابستگان دختر نیز از خواهران او خوششان آمده و…
خلاصه داستان: پسر جوان ثروتمندی به قصد تفریح به شمال سفر می کند و در آنجا عاشق دختر صاحب رستورانی می شود و به خاطر او در آن رستوران مشغول به کار می شود…
خلاصه داستان: پسری به نام آراد دچار مشکلاتی در روابط بین خود و نامزدش شده و گویا درگیر زرق و برق یا شاید امنیت کافی برای ادامه زندگی بوده و گوهر عشق را درک نکرده است. لذا اتفاقاتی او را برای رسیدن به درک والای جایگاه محبت در جاده ای قرار میدهد…
خلاصه داستان: فیلم طغیان، داستان تاجر ثروتمندی به نام تیمور است که پس از سالها و همزمان با جنگ ایران و عراق به ایران بازمیگردد. امید پسر تیمور در اوج جنگ برای انجام یک معامله تجاری به باختران میرود، او در بازگشت از باختران تحت تاثیر رشادتهای مردم قرار میگیرد و تصمیم میگیرد به جبهه برود…
خلاصه داستان: طوفان (جمشید هاشمپور) در دوران جنگ زن و فرزند خود را از دست داده و پس از گذشت سالها کمکم به آرامشی نسبی رسیده تا اینکه یکی از خائنین به مملکت در دوران جنگ، از زندان آزاد شده و چون طوفان در زندانی شدن وی و اعدام برادرش نقش اساسی را داشته پس به سوی وی رفته و درصدد انتقام به هر نحوی بر میآید…
خلاصه داستان: مجید که عاشق همسرش نازنین است و از او دو فرزند دارد، طی آزمایشی متوجه میشود که هورمونهای او هرگز قدرت بارور شدن را نداشته و نخواهد داشت.
خلاصه داستان: رامین (علی صادقی) پسری است با وضع مالی نه چندان خوب که به نیلوفر (سحر قریشی) از خانواده ای ثروتمند علاقهمند است. منوچهر، پدر نیلوفر (محمدرضا حقگو) به رامین سه ماه مهلت میدهد که مقدمات ازدواج و زندگی با نیلوفر را فراهم کند. رامین برای به دست آوردن پول مورد نیاز با دوستش بهروز (آرش اسد) نقشه ای میکشند و رامین را به جای داماد گمشده خانواده ثروتمندی جا میزنند که دچار فراموشی شدهاست تا پول مژدگانی را دریافت کنند.