خلاصه داستان: این فیلم داستان زندگی یک بازیگر پیشکسوت به نام حسین عطاری (جمشید مشایخی) را روایت میکند که سالهاست جلوی دوربین نرفتهاست و حالا که بناست مراسم تجلیلی برایش برگزار شود هم هیچکس از محل زندگیش خبر ندارد. اینجاست که رفقای قدیمی این بازیگر که آنها نیز مدتهاست به دنبالش هستند درصدد برمیآیند تا با کمک نوه اش، او را پیدا کنند.
خلاصه داستان: محمدعلی که بازیگر و فیلمساز است به کشورش ایران بازمی گردد تا زندگی جدیدی را با همسر نقاشش میترا آغاز کند. اما یافتن خانه غیرممکن به نظر می رسد و نوزاد نیز در راه است.
خلاصه داستان: ونوس عکاسی است که به دلیل شغلش از ممنوعیت ها عکس می گیرد. او گم شده است و کسری برادرش دو هفته است که برای یافتن او تمام تهران را گشته است. مروه از ندامتگاه زنان آزاد می شود، اما نه
خلاصه داستان: فیلم خاکستر و برف، به کارگردانی روح الله سهرابی، داستان مردی میانسال است که پس از 25 سال برای ملاقات با دوستان به ایران بازمیگردد. او بیشتر از همه منتظر دیدار با یکی از دوستان قدیمی خود است که دین زیادی به گردنش دارد. اما این دیدار، ماجراهای زیادی را به دنبال دارد و همهچیز را عوض میکند.
خلاصه داستان: ساسان و نازنین پسر عمو هستند اما مشکلات خانوادگی زیادی با هم دارند. اما وقتی پدربزرگ ثروتمندشان به خانه شان می آید، باید اختلافاتشان را کنار بگذارند و راهی برای حل مشکلاتشان بیابند.
خلاصه داستان: فیلم آواز در خواب، داستان یک عتیقهفروش بسیار خسیس به نام آقای فتحی است. او که طمع زیادی به مال دنیا دارد، یک شب خواب همکار قدیمی خود را میبیند که سرنوشت و آیندهاش را به او نشان میدهد. فتحی از خواب میپرد و تصمیم میگیرد تا اشتباهات خود را جبران کند و تبدیل به آدم بهتری شود.
خلاصه داستان: آرمان پسر جوانی است که می خواهد به خدمت سربازی برود. در روز اعزام، او با سعید پسر عمه اش تماس میگیرد تا با او برنامه ای برای تفریح بریزد. در همین اثنا آنها با دختر جوانی به نام مریم آشنا شده و…
خلاصه داستان: سه مامور مخفی برای یک ماموریت مخفی به ایران می آیند اما از همان لحظه اول که به تهران می رسند با موقعیت های مختلف خنده داری مواجه می شوند که ماموریت آنها را به چالش می کشد.
خلاصه داستان: شرفناز ترس از آن دارد که الیاس به سرنوشت احمد دچار شود. او سالهاست به فرار از این جهنم دره می اندیشد. تا اینکه یک روز دست الیاس را گرفته و می گریزد. این فرار به گوش جمعه می رسد و …