خلاصه داستان: جواد که از خانواده متولی است، شیفته دختر فقیر قالیباف میشود. والدین مرد جوان با این وصلت مخالفت میکنند. جواد بر راَی خود پافشاری کرده و سرانجام به جهت ادامه مخالفت ها خانواده اش را ترک میکند. پس از آن طی حادثه ای سلامت خود را از دست می دهد.
خلاصه داستان: ونداد متوجه مرگ پدرش می شود و به کیش می آید. در همان زمان پارمیدا متوجه مرگ مادرش می شود و به کیش نیز می آید. اما آنها می فهمند که در یک قایق هستند.
خلاصه داستان: دزدی از زندان بیرون می آید و شروع به جستجوی خواهرش می کند. در طول راه، او با دزد دیگری آشنا می شود، دختری، آنها با هم کار می کنند تا پول جمع کنند، اما همه چیز خوب پیش نمی رود.
خلاصه داستان: مجید (وحید رحمتی) برای خواستگاری از فرشته (ویدا جوان) منتظر بازگشت پدر او از سفر خارج است،در صورتی که بر خلاف تصور او مظفرخان (سید مهرداد ضیایی) از زندان آزاد شده و به خانه باز می گردد. از آنجا که خانواده مجید کاملا موجه و متشخص بوده و بر خلاف آنها پدر،برادر (محمد معماریان) و پسرخاله فرشته (محمد امین کریم پور) همگی خلاف کار هستند، مظفر خان نگران سرکوفت های احتمالی آینده شده و با این ازدواج مخالفت مینماید.بنابراین شرطی برای ازدواج آن ها می گذارد،سیاوش(محمدامین کریم پور) و فرهاد(محمد معماریان) جهت بانجام رساندن شرط مظفرخان نقشه های مختلفی دارند که اتفاقاتی را رقم زده و …
خلاصه داستان: پسری برای خواستگاری از دختر مورد علاقه اش، خود را به دروغ یک مهندس معرفی میکند. این دروغ در ادامه مشکلاتی را برای او پیش می آورد چراکه وابستگان دختر نیز از خواهران او خوششان آمده و…
خلاصه داستان: پسر جوان ثروتمندی به قصد تفریح به شمال سفر می کند و در آنجا عاشق دختر صاحب رستورانی می شود و به خاطر او در آن رستوران مشغول به کار می شود…