خلاصه داستان: عمه قورباغه ای که مدتی پیش خواهر دوقلوی خود را از دست داده مهربان و صبور و صبور است. اخیراً او برای 98 فرزندش که همه او را پشت سر گذاشته اند غمگین تر و بی تاب تر شده است. اما وقتی نوه هایش به دیدن او می آیند ...
خلاصه داستان: احتمالاً معروف ترین نمایش عروسکی برای کودکان و همه سنین. موش هایی که به خاطر گربه وحشی که می خواهد آنها را بخورد مجبور به ترک مدرسه و مهاجرت می شوند. در نهایت موش ها گربه را شکست می دهند و به خانه خود باز می گردند.
خلاصه داستان: فیلم آخرین زنگ، در یک روستا اتفاق میافتد که در آن کوچهای بن بست وجود دارد و همسایگان آن بسیار نزدیک و صمیمی هستند. چند روزی است که در این کوچه مزاحمی پیدا شده، که زنگ یکی از خانهها را میزند و فرار میکند. اهالی محل تصمیم میگیرند با کشیک دادن، آن شخص را که گمان میکنند دزد باشد، گیر بیندازند و در نهایت موفق میشوند، اما متوجه حقیقتی میشوند که همه را غافلگیر میکند…
خلاصه داستان: «جزیره فضایی»، ماجرای امید و ادامه فیلم «تورنا2» است که در مسطح فضایی تیانا جا مانده و به خاطر علاقه اش به دختر پادشاه تیانا قصد برگشت ندارد.
خلاصه داستان: ناصر فرهمان که معلم ریاضی است به همراه همسر و خانواده اش برای زندگی به تهران می آیند. اما او با مشکلات مالی زیادی روبرو می شود و پسرش نیز گم می شود. این امر نظر ناصر را تغییر می دهد و او تصمیم می گیرد به شهر خود برگردد. سلام...
خلاصه داستان: پدر و مادر چهار برادر در بمباران شهرداری هستند. هیچ اثری از اجساد آنها یافت نمی شود. چهار پسرشان هادی (کارگردان سینما)، جعفر (پزشک)، حسن (مهندس) و جلال (تاجر) ...
خلاصه داستان: معدنچیان می گویند که هر چه بیشتر به دنبال الماس بگردید کمتر آن را پیدا می کنید. به گفته آنها این الماس است که انسان خود را پیدا می کند. اوست که تصمیم می گیرد دست کی روی انگشت کی بیفتد.
خلاصه داستان: برخی از مردم دوزیستان هستند. نیمی روح و نیمی حیوان - به عنوان ارواح متعلق به جهان ابدی هستند، اما به عنوان حیوانات در زمان ساکن هستند. اگر آنها مخفیانه زیر آب نروند، له می شوند.
خلاصه داستان: صبریه، بیوه جوانی است که همسرش را در آبادان از دست داده و همراه با مهاجران جنگ با پدر و مادر و فرزندش در اقامتگاهی در تهران ساکن شده است. مادر او، ننه هاجر، بیمار است. حبیب، جوان مجردی که راننده تاکسی است، ننه هاجر را به بیمارستان میبرد. صبریه و حبیب با هم آشنا میشوند. صبریه برای تأمین معاش خانواده در یک خیاط خانه مشغول کار میشود و برای آن که به موقع به محل کار برسد حبیب وعده میگذارد که او را هر روز به محل کارش برساند. آن دو به یکدیگر علاقهمند میشوند و…
خلاصه داستان: دو جوان با یک باند خرید و فروش ارز همکاری دارند. آن دو ساکی محتوی چهل و پنج هزار پوند را از هجوم مأموران در میبرند و وسوسه میشوند که ارز قاچاق را به جیب بزنند اما اعضای باند به تعقیب آنها میپردازند و…