خلاصه داستان: در آخرین چهارشنبه قبل از آغاز انقلاب بهاری در سال نو ایرانی، مردم به پیروی از سنت کهن زرتشتی آتش بازی می کنند. روحی که اولین روز خود را در یک کار جدید سپری می کند، خود را در میان یک اختلاف می بیند...
خلاصه داستان: آیتكین در سن 9 سالگی به علت فقر خانواده به شخصی كه دو همسر و چند فرزند دارد فروخته می شود و با او ازدواج می كند. او به علت ضرب و شتم شوهر از منزل فرار می كند و تحت سرپرستی خانم دكتر یوسفی كه طرح پزشكی خود را در منطقه تركمن صحرا سپری می كند قرار می گیرد.
خلاصه داستان: زندانی در شرف تخلیه است تا فضا برای پروژه توسعه فرودگاه باز شود. سرگرد جاهد و افسرانش مشغول انتقال همه زندانیان به مرکز جدید هستند، اما یک زندانی مفقود شده است.
خلاصه داستان: فردا مراسم عقد سمیرا است و بهار و پریسا با هیجان خرید می کنند. اما شب یکی زنگ میزند و میگوید عروس مرده و عروسی تعطیل شده است. هر دو شوکه شده اند و باورشان نمی شود...
خلاصه داستان: هاله و فرهاد به همراه پسر 5 سالهشان، امیر، اخیراً در یک مجتمع جدید اقامت دارند. امیر در صحرا، جلوی مجتمع گم شده است، اما پدر و مادرش به زودی او را پیدا می کنند. بعداً امیر به پدرش می گوید که فلانی...
خلاصه داستان: چند دوست قدیمی یک شب در خانه موروثی یکی از آنها جمع می شوند. اما وقتی مهمانان جدید به آنها ملحق می شوند، اتفاقات عجیبی برای آنها رخ می دهد و مشکلات شروع می شود.
خلاصه داستان: شهروز جوان معتادی است که به تازگی از زندان آزاد شده است. او در حال فرار از گذشته خود است و مصمم است یک بار برای همیشه زندگی خود را تغییر دهد. اما این گذشته اوست که همیشه او را شکار می کند.
خلاصه داستان: داستان زن جوانی که در دوران تحریم های سنگینی که بر این کشور اعمال شده بود در ایران زندگی می کند. او برای بهبود وضعیت زندگی خود با یک مرد ثروتمند قدرتمند ازدواج می کند اما پس از آن چیزی جز مشکلات بیشتر به دست نمی آورد.
خلاصه داستان: مردی که تنها با مادرش در یک خانه بزرگ قدیمی زندگی می کند، برای یک بازیگر پیشنهاد ازدواج می دهد. او موافقت می کند و آنها با هم ازدواج می کنند، اما کم کم متوجه اتفاقات عجیبی در خانه می شود و مشکوک می شود.
خلاصه داستان: داستان زوج جوان شکوفه و پیمان که مرتکب لاستیک شده اند. آنها به بندر انزلی در شمال می روند تا با مردی ملاقات کنند غافل از اینکه طمع آنها بی خطر نیست.