خلاصه داستان: در يکي از روستاهای شمال، خواهر و برادری دوازده و ده ساله زندگی میکنند که با ديدن نحوه زندگی کودکان شهری، به اين نوع زندگی علاقمند میشوند و رغبتی به زندگی با خانواده خودشان ندارند. درختی سخنگو آرزوی آنها را برآورده میکند، به شرطی که آنها هم برای حفظ درختان جنگل کمک کنند. آنها طی اتفاقات بسيار، به قولشان عمل میکنند و در اين بين بار ديگر قدر خانواده خودشان را میفهمند.
خلاصه داستان: «کاپیتان» روایتگر قصه دو پسر بچه به نام عیسى و على است که رویاى فوتبالیست شدن داشته و در بخش کودکان سرطانی یک بیمارستان بستری هستند. آن دو تصمیم گرفتهاند قبل از آخرین عمل سنگین على، دور از چشم پزشکان و پرستاران به رویای خود دست یابند.
خلاصه داستان: داستان دربارهٔ سه عروسک طلسم شده است که بابا حاجت از آنها مراقبت میکند و به دنبال معجونی میگردد تا طلسم بدی را از آنها بردارد. از سوی دیگر بابا حاجت مریض میشود و دامادهای او به این فکر میافتند تا سراغ گنج پنهان او بروند. اما پس از پیدا کردن گنج و باز کردن در صندوقچه، با سه عروسک به نامهای نارگیل، لیوه و لنگه روبهرو میشوند که سعی دارند با چربزبانی طلسم خود را به آنها انتقال دهند و خود تبدیل به انسان شوند و شرارت کنند.
خلاصه داستان: خانواده مهاجر درخانهای قدیمی در دل خیابان فرشته که متعلق به دایی خانواده است زندگی میکنند. هر یک از اعضای خانواده از فضای این خانه به نحوی ارتزاق میکنند. با بازگشت دایی خانواده پس از سالها به همراه عروسش از خارج از کشور به نیت فروش خانه قدیمی خانواده مهاجر را وارد چالش و دردسرهای بزرگی میکند و این خانواده تلاش میکنند، به هر نحوی این خانه را حفظ کنند.
خلاصه داستان: «بیرو» روایتی از زندگی علیرضا بیرانوند، دروازه بان تیم ملی فوتبال ایران از دوران کودکی تا ورود به فوتبال حرفه ای و عضویت در تیم ملی فوتبال ایران است.
خلاصه داستان: عمه قورباغه ای که مدتی پیش خواهر دوقلوی خود را از دست داده مهربان و صبور و صبور است. اخیراً او برای 98 فرزندش که همه او را پشت سر گذاشته اند غمگین تر و بی تاب تر شده است. اما وقتی نوه هایش به دیدن او می آیند ...