خلاصه داستان: امیر جوان بسیجی و پدرش شهید جنگ است. اما وقتی همسر باردار امیر در خیابان توسط یک غریبه مورد ضرب و شتم قرار می گیرد و فرزندش را از دست می دهد، تصمیم می گیرد وارد عمل شود.
خلاصه داستان: رعنا صالحی زن میانسال و معاون بانک است. در روز تولد هدی، تنها فرزند رعنا که اکنون هفده ساله است، اتفاقی غیرمنتظره رخ می دهد که رعنا را درگیر می کند و او را در مسیر تصمیم گیری قرار می دهد.
خلاصه داستان: جواد که از خانواده متولی است، شیفته دختر فقیر قالیباف میشود. والدین مرد جوان با این وصلت مخالفت میکنند. جواد بر راَی خود پافشاری کرده و سرانجام به جهت ادامه مخالفت ها خانواده اش را ترک میکند. پس از آن طی حادثه ای سلامت خود را از دست می دهد.
خلاصه داستان: ونداد متوجه مرگ پدرش می شود و به کیش می آید. در همان زمان پارمیدا متوجه مرگ مادرش می شود و به کیش نیز می آید. اما آنها می فهمند که در یک قایق هستند.
خلاصه داستان: دزدی از زندان بیرون می آید و شروع به جستجوی خواهرش می کند. در طول راه، او با دزد دیگری آشنا می شود، دختری، آنها با هم کار می کنند تا پول جمع کنند، اما همه چیز خوب پیش نمی رود.
خلاصه داستان: مهشید به دلیل فعالیت با شوهر خواهرش در خرید و فروش مواد مخدر قاچاق یکی از افسران اداره اطلاعات است و جمشید مخالف ازدواج آنهاست. در یک تصادف جمشید کشته می شود...
خلاصه داستان: پسر جوان ثروتمندی به قصد تفریح به شمال سفر می کند و در آنجا عاشق دختر صاحب رستورانی می شود و به خاطر او در آن رستوران مشغول به کار می شود…