خلاصه داستان: طوفان (جمشید هاشمپور) در دوران جنگ زن و فرزند خود را از دست داده و پس از گذشت سالها کمکم به آرامشی نسبی رسیده تا اینکه یکی از خائنین به مملکت در دوران جنگ، از زندان آزاد شده و چون طوفان در زندانی شدن وی و اعدام برادرش نقش اساسی را داشته پس به سوی وی رفته و درصدد انتقام به هر نحوی بر میآید…
خلاصه داستان: چهل روز بعد از آغاز جنگ تحمیلی، “دریاقلی سورانی” پس از آن که خانواده اش را از شهر آبادان راهی میکند، به اوراق فروشی خود در حاشیه ی بهمنشیر برمیگردد و با ماجراهایی روبرو میشود…
خلاصه داستان: داستان دو برادر را روایت میکند که یکی از آن ها رئیس بانک و دیگر تعمیرکار ماشین است و بر اثر ماجرایی این دو برادر با یکدیگر جا به جا شده که این اتفاق به روند و شکل گیری داستان کمک میکند.
خلاصه داستان: داستان در مورد سیاره ای به نام سوماری است که توسط شیطان لعنت شده است، بنابراین پادشاه و دخترانش به گربه تبدیل شده اند. اما کوچکترین دختر برای نجات جان خود و خانواده اش وقت دارد. او ماموری به نام رامو را به زمین می فرستد تا باند...
خلاصه داستان: داستان مادری را میبینیم که به طبابت مشغول است و دختری دارد که تازگی ها نامزد کرده و اتفاقاتی می افتد که چشم ها دختر به گذشته اش باز می شود و به اتفاقاتی می رسد که در آن …