خلاصه داستان: یک رزمنده به نام ناصر به همراه سه تن از همرزمانش برای عملیات گشت و شناسایی به جبهه اعزام می شود. ناصر حلقه ی ازدواجش را به عاطفه که تازه به عقد او در آمده می دهد و عازم می شود. در جبهه برای انجام مأموریت ناصر و همرزمانش به وسیله یک راهنمای محلی از راه مخفی ادامه مسیر می دهند اما ...
خلاصه داستان: ك گروه از رزمندگان براي پاكسازي ميدان مين رهسپار جزيره مجنون مي شوند. در حالي كه آنها به پيشروي خود و پاكسازي منطقه ادامه مي دهند، يك سرباز عراقي با دوربين آنها را كه سوار سه قايق هستند مي بيند و به ستاد فرماندهي خبر مي دهد كه ايراني ها وارد معبر شده اند.
خلاصه داستان: مسئولان یک سفارت خانه عربی کیفی محتوی اسناد محرمانه رابه ایادی داخلی دشمن تحویل می دهند تا از مرز خارج کنند. کیف به دست نیروهای انتظامی می افتد و پس از کشف رمز روشن می شود که دشمن قصد دارد یکی از روستاهای مرزی را بمباران شیمیایی کند. پس یک گروه تجسس....
خلاصه داستان: فیلم «هبوط» داستان فرشته ای است که تصمیم دارد به خاطره شکی که در او ایجاد شده است، به میان انسان ها فرستاده شود. در این میان او با دیدن فلسفه ی زندگی و کنار انسان ها بودن در حال پی بردن به قدرت واقعی خداوند است.
خلاصه داستان: مریم (نگار جواهریان) و رضا (شهاب حسینی) با بقیه فرق دارند، این فقط یک تفاوت ساده نیست، بلکه یک تفاوت بسیار بزرگ است. آنها باید سعی کنند به دیگران ثابت کنند که تفاوت بزرگ را با میرا حل کرده اند...
خلاصه داستان: فیلم جوانی در ژانر اجتماعی محصول سال 1377 است. مجید قاری زاده کارگردانی این فیلم را به عهده دارد. از دیگر آثار او می توان فیلمهای رفقای خوب، پسران آجری، بی قرار، شقایق و... را نام برد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است که امیر به همراه دوستانش نوید و عظیم کارهای خلاف انجام می دهند. او در پی ربودن کیف الهام که دانشجوی رشته فیلمسازی است با او آشنا می شود و...
خلاصه داستان: هادی برای تکمیل تحقیقات خود در زمینه فیلمسازی به کرواسی سفر می کند. دوستش عزیز که خبر سفر او را شنیده است به او یک عکس و یک کاست VHS می دهد و از او می خواهد که در آنجا مراقب دختری فاطمه باشد. هادی با کمک یک زن هانی...
خلاصه داستان: مردمی که در روستای رضا زندگی می کنند او را جوانی ساده دل می دانند. او با موتور دوچرخه خود مسافران را از طریق جاده ای که در اثر سیل ویران شده است جابجا می کند وقتی با دختر جوانی آشنا می شود که معلم جدید ...
خلاصه داستان: جانباز شیمیایی به نام مسلم که همسرش او را ترک کرده، با دوستان شهیدش در بهشت زهرا قرار می گذارد. او به همراه دوستان شهیدش با موتور سیکلت از میادین مختلف تهران، مکان ها و دوستان مختلف از جمله جانباز قطع نخاعی به نام اصغر در بیمارستان، بازدید می کند و از اصغر می خواهند که زندگی مادی این جهان را رها ساخته و همراه آنان شود. او نیز می پذیرد و همراه آنان به بهشت زهرا بازمی گردد. به هنگام خداحافظی، از شهیدان می خواهد که او را نیز با خود ببرند؛ اما ایشان پاسخ می دهند که در این خصوص اجازه ای ندارند. مسلم با پافشاری موفق می شود اذن شهادت را اخذ و همراه شهیدان برود....