خلاصه داستان: توفیق اجباری روزمرگی یک سوپراستار رضا است و تمام مزایا و معایبی که چنین درجه ای از شهرت در برخورد با دوستان، خانواده، طرفداران و عموم مردم به همراه دارد.
خلاصه داستان: سهند آذرنیا پیرمردی است که کارخانه ساخت اسباب بازی دارد. او بسیار علاقمند به ساخت عروسک هایی است که ریشه در قصه های ایرانی دارند، اما مدیر فروش کارخانه که پسر خواهر زن پیرمرد نیز هست سخت علاقمند تولید اسباب بازیهای غربی است به همین دلیل سعی می کند…
خلاصه داستان: یک زوج جوان برای عبور از مرز به پول نیاز دارند. آنها تصمیم می گیرند یک ستاره سینما را ربودند و در یک روز بارانی تصمیم خود را عملی می کنند. او در خانه ای در شمال کشور ...
خلاصه داستان: لیلا، دختری از خانواده ای فقیر که برای گذران زندگی چاره ای جز جیب بری ندارد. لیلا در حین سوار شدن بر مترو که مسیر زندگی او را تغییر می دهد، با حمید دوسدار، یک تاجر سرمایه گذار آشنا می شود. لیلا عاشق هاا میشه...
خلاصه داستان: مالک مسن یک مزرعه گوجه فرنگی و کارخانه سس، پس از مرگ همسرش، عاشق یکی از کارگران کارخانه می شود و رابطه او با دختران و همسرش را به خطر می اندازد. در حالی که همه اعضای خانواده بزرگ متقاعد می شوند ...
خلاصه داستان: الهام در آستانه ازدواج با پسر جوان ثروتمندی است. اما مادر پسر به او می گوید که بینی او را دوست ندارد و قبل از ازدواج باید یک جراحی پلاستیک انجام دهد و آن را درست کند. الهام عمل جراحی را انجام می دهد و به دلیل چهره جدیدش حتی ...
خلاصه داستان: مادر لیلا و بهرام میخواهد وام بگیرد تا برای فرزندانش خانه بخرد. اما پیرزن شرور پسرش گنجو را میفرستد تا پول را بدزدد. بچه ها تصمیم می گیرند عروسک هایشان را بفروشند تا پول خرید یک هو را جمع کنند...
خلاصه داستان: داستان پسر نوجوان ایرانی که با حمل چمدان برای گردشگران در مرز ایران و عراق امرار معاش می کند. وقتی او عاشق نورا، یک زن جوان زیبای عراقی می شود که به نظر می رسد به مردم عراق کمک می کند تا از مرز عبور کنند، زندگی او طول می کشد...
خلاصه داستان: این نمایش حول محور شرایط جامعه در یوگسلاوی سابق می چرخد. نویسندگان یوگسلاوی تمایلی به پرداختن به موضوعات مربوط به جنگ جهانی نداشتند و روشنفکران نیز نمی خواستند خارجی ها از مسائل و جریان های روز کشورشان سوءاستفاده کنند.