خلاصه داستان: یک فیلمساز (با بازی داریوش فرهنگ) با الهام از سفر اخیرش به آمریکا، آرزوی ساخت یک فیلم اکشن در ایران مدرن را دارد. او که تجربه کمی برای استفاده از آن دارد، متوجه می شود که این کار بسیار دلهره آورتر از آن است که او در ابتدا انجام داد...
خلاصه داستان: علی، معلم جوان به یكی از روستاهای پرت افتاده ی سیستان می رود تا با یاری اهالی در آن جا مدرسه بسازد. او از همان ابتدا با مخالفت ببرك خان ، قاچاقچی شروری كه مخالف با سواد شدن اهالی است، رو به رو می شود
خلاصه داستان: منیژه دختر آقای سعادت [مرتضی احمدی] با مهندس مهران [علی شعاع] ازدواج کرده است. آقای سعادت، مرد بدگمانی، آقای تقی [اکبر عبدی] را زیر نظر مهران دارد. آقای تقی مدعی است مهران یک عضو ...
خلاصه داستان: ناصر فرهمان که معلم ریاضی است به همراه همسر و خانواده اش برای زندگی به تهران می آیند. اما او با مشکلات مالی زیادی روبرو می شود و پسرش نیز گم می شود. این امر نظر ناصر را تغییر می دهد و او تصمیم می گیرد به شهر خود برگردد. سلام...
خلاصه داستان: صبریه، بیوه جوانی است که همسرش را در آبادان از دست داده و همراه با مهاجران جنگ با پدر و مادر و فرزندش در اقامتگاهی در تهران ساکن شده است. مادر او، ننه هاجر، بیمار است. حبیب، جوان مجردی که راننده تاکسی است، ننه هاجر را به بیمارستان میبرد. صبریه و حبیب با هم آشنا میشوند. صبریه برای تأمین معاش خانواده در یک خیاط خانه مشغول کار میشود و برای آن که به موقع به محل کار برسد حبیب وعده میگذارد که او را هر روز به محل کارش برساند. آن دو به یکدیگر علاقهمند میشوند و…
خلاصه داستان: مستاجران یک ساختمان فرسوده در حومه تهران بدون وارث قانونی با مشکلات عمده مسکنی روبرو هستند: تعمیرات اساسی و تهدید به تخلیه توسط مدیر ساختمان حریص که می خواهد صاحب ساختمان شود.
خلاصه داستان: یک رزمنده به نام ناصر به همراه سه تن از همرزمانش برای عملیات گشت و شناسایی به جبهه اعزام می شود. ناصر حلقه ی ازدواجش را به عاطفه که تازه به عقد او در آمده می دهد و عازم می شود. در جبهه برای انجام مأموریت ناصر و همرزمانش به وسیله یک راهنمای محلی از راه مخفی ادامه مسیر می دهند اما ...