خلاصه داستان: منیژه دختر آقای سعادت [مرتضی احمدی] با مهندس مهران [علی شعاع] ازدواج کرده است. آقای سعادت، مرد بدگمانی، آقای تقی [اکبر عبدی] را زیر نظر مهران دارد. آقای تقی مدعی است مهران یک عضو ...
خلاصه داستان: ناصر فرهمان که معلم ریاضی است به همراه همسر و خانواده اش برای زندگی به تهران می آیند. اما او با مشکلات مالی زیادی روبرو می شود و پسرش نیز گم می شود. این امر نظر ناصر را تغییر می دهد و او تصمیم می گیرد به شهر خود برگردد. سلام...
خلاصه داستان: صبریه، بیوه جوانی است که همسرش را در آبادان از دست داده و همراه با مهاجران جنگ با پدر و مادر و فرزندش در اقامتگاهی در تهران ساکن شده است. مادر او، ننه هاجر، بیمار است. حبیب، جوان مجردی که راننده تاکسی است، ننه هاجر را به بیمارستان میبرد. صبریه و حبیب با هم آشنا میشوند. صبریه برای تأمین معاش خانواده در یک خیاط خانه مشغول کار میشود و برای آن که به موقع به محل کار برسد حبیب وعده میگذارد که او را هر روز به محل کارش برساند. آن دو به یکدیگر علاقهمند میشوند و…
خلاصه داستان: مستاجران یک ساختمان فرسوده در حومه تهران بدون وارث قانونی با مشکلات عمده مسکنی روبرو هستند: تعمیرات اساسی و تهدید به تخلیه توسط مدیر ساختمان حریص که می خواهد صاحب ساختمان شود.
خلاصه داستان: یک رزمنده به نام ناصر به همراه سه تن از همرزمانش برای عملیات گشت و شناسایی به جبهه اعزام می شود. ناصر حلقه ی ازدواجش را به عاطفه که تازه به عقد او در آمده می دهد و عازم می شود. در جبهه برای انجام مأموریت ناصر و همرزمانش به وسیله یک راهنمای محلی از راه مخفی ادامه مسیر می دهند اما ...