خلاصه داستان: عطا و معصومه در یک خانه اجاره ای زندگی می کنند. مدت اجاره آنها به پایان رسیده است و نمی توانند اجاره بهای اضافه شده را پرداخت کنند. اما دوست دارند در این خانه بمانند و زندگی کنند...
خلاصه داستان: مرد جوانی با دردسرهای ناشناخته و فلسفه زندگی به خیابان های تهران می رود تا ذهنش را پاک کند. به زودی خودش را در نقش یک راننده تاکسی می بیند. همانطور که او در شهر رانندگی می کند، هر فردی را که می گیرد داستان خود را می آورد، ...
خلاصه داستان: شهاب که در شرف ازدواج با نامزدش است به شدت به پول نیاز دارد. برای آوردن پول با کمک دوستش در معامله ای شرکت می کند اما تمام پولش را از دست می دهد. تحت تمام فشارهای خانواده و او ...
خلاصه داستان: داستان زوج جوان شکوفه و پیمان که مرتکب لاستیک شده اند. آنها به بندر انزلی در شمال می روند تا با مردی ملاقات کنند غافل از اینکه طمع آنها بی خطر نیست.
خلاصه داستان: ماری پس از چند ماه از زندان آزاد می شود و سعی می کند شوهرش را پیدا کند. او به سراغ یاشار دوست سهیل می رود تا همسرش را پیدا کند و از بحران زندگی اش خارج شود. اما طولی نمی کشد که متوجه می شود سهیل ...
خلاصه داستان: از هما، کارکشته ترین پرستار بیمارستان خواسته می شود که از مادر مسن صاحب بیمارستان مراقبت کند. ده روز آینده شاهد بارش مداوم برف است که هر دو زن را به دام می اندازد اما تعداد زیادی درهای ناشناخته را باز می کند.
خلاصه داستان: این درام عاشقانه داستان رویاها و جاه طلبی های نسلی از جوانان ایرانی را روایت می کند که اغلب به سختی به آن چیزها دست می یابند. در این داستان منحصربفرد با موضوعی آشنا، زوج جوانی نقش یک مرد بسیار را بر عهده می گیرند...