خلاصه داستان: آقای ناصر ایزدی و خانم ایزدی توسط یکی از نمایندگان آژانس گردشگری به برزیل دعوت شدند. آنجلا (زن برزیلی) ناصر را بهعنوان نامزد سابق خود اشتباه فهمیده است و این موضوع، رویدادی چالش برانگیز برای سفر آنها است.
خلاصه داستان: این فیلم داستان زوج جوانی را روایت می کند که برای ادامه تحصیل به ملبورن می روند. با این حال، تنها چند ساعت قبل از حرکت پرواز خود، آنها ناخواسته درگیر یک اتفاق غم انگیز می شوند.
خلاصه داستان: تعدادی از دانشآموزان به منظور شرکت در مسابقه بادبادکبازی در انقلاب زمستانی به منطقه خزر سفر کردهاند. در کنار اردوگاه آنها یک کلبه کوچک است که توسط سه آشپز که در یک رستوران نزدیک کار می کنند، اشغال شده است.
خلاصه داستان: مرد جوانی در استادیوم فوتبال به شدت مجروح می شود. برادر بزرگترش هر کاری می کند، حتی جانش را به خطر می اندازد تا پول کافی برای عمل به دست آورد.