خلاصه داستان: داستان چهار سرباز که در روز جمعه با فرمانده خود به شهر می روند. اما این جمعه متفاوت است و مشکلات زیادی برای آنها به همراه دارد که آنها را برای همیشه تغییر می دهد.
خلاصه داستان: ناصر فرهمان که معلم ریاضی است به همراه همسر و خانواده اش برای زندگی به تهران می آیند. اما او با مشکلات مالی زیادی روبرو می شود و پسرش نیز گم می شود. این امر نظر ناصر را تغییر می دهد و او تصمیم می گیرد به شهر خود برگردد. سلام...
خلاصه داستان: جلسه خانم ها در تعاونی مستقل بانوان تشکیل شده و شقایق مدیرعامل این تعاونی برای ساخت یک مجتمع پزشکی تخصصی کودکان احتیاج به پول بیشتری پیدا می کند. همسر شقایق، سیاوش، امتحان دوره تخصصی دکترا را در پیش دارد، اما شقایق کارهای خانه را بر عهده او می گذارد. سیاوش اعتراض می کند، اما شقایق فکر می کند ...
خلاصه داستان: دختر جوان مهتاب هنگام مسابقه با ماشینش با راننده تاکسی اراستو تصادف می کند. این باعث می شود که هر دو درگیر مشکلات و ماجراهای عاشقانه بیشتری شوند و یکدیگر را بیشتر بشناسند.
خلاصه داستان: پدر خانواده شخم آبادی برای ازدواج دخترشان شرط می گذارد که آنها را به شخم آباد روستای اجدادی شان بیاورد و اگر بدانند جنجال بزرگی به پا می کند.
خلاصه داستان: معدنچیان می گویند که هر چه بیشتر به دنبال الماس بگردید کمتر آن را پیدا می کنید. به گفته آنها این الماس است که انسان خود را پیدا می کند. اوست که تصمیم می گیرد دست کی روی انگشت کی بیفتد.
خلاصه داستان: برخی از مردم دوزیستان هستند. نیمی روح و نیمی حیوان - به عنوان ارواح متعلق به جهان ابدی هستند، اما به عنوان حیوانات در زمان ساکن هستند. اگر آنها مخفیانه زیر آب نروند، له می شوند.
خلاصه داستان: تفسیر تصویری ارزشمندی درباره جامعه مدرن، «زیر پوست شهر» یک خانواده ایرانی را در تلاش ابدی خود برای سرپا ماندن از نظر مالی و عاطفی دنبال میکند. طوبی در یک کارخانه نساجی سخت کار می کند تا خرج زندگی خود را بپردازد...