خلاصه داستان: "شانس زندگی" داستان جذاب مرد جوانی را روایت می کند که توسط زنی زیبا متقاعد می شود تا درگیر یک سرقت جسورانه شود. هدف: جواهرات گرانبها و زینتی که در اختیار پدر سالخوردهاش، همسر فعلی مرد جوان است...
خلاصه داستان: رحمان با پولی که از مردم به بهانه تهیه مسکن به دست آورده میگریزد و در مسافرخانهای پناه میگیرد که توسط دو دوست «غلام» و «عبدالله» اداره میشود. طی حادثهای ظاهراً رحمان به قتل میرسد. مظنونین اصلی در این حادثه عبدالله و غلام هستند اما آن دو که گناهی مرتکب نشدهاند، ناچار میگریزند. ده سال بعد وقتی به شهر خود بازمیگردند در مییابند که رحمان در واقع بر اثر سکته قلبی درگذشته و قتلی در بین نبودهاست. سرانجام بر اثر پیگیریهایشان پولهای ربوده شده که در جنگل پنهان شده به دست میآید.
خلاصه داستان: جواد که از خانواده متولی است، شیفته دختر فقیر قالیباف میشود. والدین مرد جوان با این وصلت مخالفت میکنند. جواد بر راَی خود پافشاری کرده و سرانجام به جهت ادامه مخالفت ها خانواده اش را ترک میکند. پس از آن طی حادثه ای سلامت خود را از دست می دهد.
خلاصه داستان: مردی که قصد مهاجرت از کشور را دارد، با همسرش برای جدایی از او به توافق رسیده است. این زن یک پناهنده جنگی است و تصمیم می گیرد به زادگاهش در جنوب استان خوزستان بازگردد. در روز ...