خلاصه داستان: رحمان مهاجر شهرستانی، در تهران با فریدون که کارش قاچاق فیلم های ویدیویی است آشنا می شود. فریدون که ناراحتی قلبی دارد، از اشتیاق رحمان برای جستجوی شغلی مناسب و همچنین از سادگی اش سواستفاده می کند و...
خلاصه داستان: امیر پس از سه سال از زندان آزاد شده است و مشغول به کار در یک مبل فروشی می شود. آشنایی او با هما و قرار ازدواجشان، سبب می شود تا با روحیه و جدیت بیشتری کارش را پیگیری کند و....
خلاصه داستان: در فیلم قافله، در یک درگیری بین نیروهای انتظامی و قاچاقچیان، یک افسر کشته میشود. سروان یوسف پیر بلوچ، پسر عموی مقتول برای رسیدگی به پرونده یک سرقت به بلوچستان منتقل میشود. او با کمک خانواده عمویش به مبارزه با اشرار میپردازد. در پی حوادثی که رخ میدهد خانوادهاش از هم میپاشد و…
خلاصه داستان: رحمان با پولی که از مردم به بهانه تهیه مسکن به دست آورده میگریزد و در مسافرخانهای پناه میگیرد که توسط دو دوست «غلام» و «عبدالله» اداره میشود. طی حادثهای ظاهراً رحمان به قتل میرسد. مظنونین اصلی در این حادثه عبدالله و غلام هستند اما آن دو که گناهی مرتکب نشدهاند، ناچار میگریزند. ده سال بعد وقتی به شهر خود بازمیگردند در مییابند که رحمان در واقع بر اثر سکته قلبی درگذشته و قتلی در بین نبودهاست. سرانجام بر اثر پیگیریهایشان پولهای ربوده شده که در جنگل پنهان شده به دست میآید.