خلاصه داستان: بابک و منیژه در دهمین سال ازدواج با بزرگترین چالش زندگی خود روبرو می شوند. مشکلات مالی و شرایط سخت اجتماعی باعث می شود که بابک بسیار سخت کار کند و این منجر به شکاف عمیق بین او و همسرش می شود.
خلاصه داستان: در جریان جنگ تحمیلی به ایران، صدام به حلبچه، یکی از شهرهای کردستان عراق حمله کرد. پس از بمباران شیمیایی حلبچه، عکاس جنگ ایرانی اولین مردی است که وارد این شهر می شود. او در آنجا با زنی آشنا میشود و داستانی از عشق...
خلاصه داستان: عطا و معصومه در یک خانه اجاره ای زندگی می کنند. مدت اجاره آنها به پایان رسیده است و نمی توانند اجاره بهای اضافه شده را پرداخت کنند. اما دوست دارند در این خانه بمانند و زندگی کنند...
خلاصه داستان: مرد جوانی با دردسرهای ناشناخته و فلسفه زندگی به خیابان های تهران می رود تا ذهنش را پاک کند. به زودی خودش را در نقش یک راننده تاکسی می بیند. همانطور که او در شهر رانندگی می کند، هر فردی را که می گیرد داستان خود را می آورد، ...
خلاصه داستان: شهاب که در شرف ازدواج با نامزدش است به شدت به پول نیاز دارد. برای آوردن پول با کمک دوستش در معامله ای شرکت می کند اما تمام پولش را از دست می دهد. تحت تمام فشارهای خانواده و او ...
خلاصه داستان: داستان زوج جوان شکوفه و پیمان که مرتکب لاستیک شده اند. آنها به بندر انزلی در شمال می روند تا با مردی ملاقات کنند غافل از اینکه طمع آنها بی خطر نیست.
خلاصه داستان: ماری پس از چند ماه از زندان آزاد می شود و سعی می کند شوهرش را پیدا کند. او به سراغ یاشار دوست سهیل می رود تا همسرش را پیدا کند و از بحران زندگی اش خارج شود. اما طولی نمی کشد که متوجه می شود سهیل ...
خلاصه داستان: از هما، کارکشته ترین پرستار بیمارستان خواسته می شود که از مادر مسن صاحب بیمارستان مراقبت کند. ده روز آینده شاهد بارش مداوم برف است که هر دو زن را به دام می اندازد اما تعداد زیادی درهای ناشناخته را باز می کند.