خلاصه داستان: گلسا، دختر 16 ساله ای از حومه تهران، که انگیزه اش بیشتر از طمع و بی حوصلگی است، با دوستانش به مغازه ای گوشه ای دستبرد می زند. اما در حالی که غنیمت را به اشتراک می گذارند، مضطرب می شوند که متوجه می شوند فراموش کرده اند آن را ببرند...
خلاصه داستان: داستان دو برادر شوهر ناصر و معتضی است که پس از مرگ پدر همسرشان برای یک سفر کاری به چین می روند اما در فرصتی که پیش می آید به جای آن به تایلند می روند. اما در آنجا با دوست قدیمی عظیمی آشنا می شوند که ...
خلاصه داستان: بر اساس داستان داش آکل از صادق هدایت، داستان دلاوری در شیراز داش آکل است که عاشق دختری مرجان می شود اما باید عشق خود را فدای شرافت و جوانمردی دلاوری کند.
خلاصه داستان: داستان باندی از فروشندگان مواد مخدر در جنوب تهران که بسیاری از جوانان و کودکان بی سرپرست را از کوچه و خیابان پناه داده اند. شاهین و شکور که برادر هستند رهبری باند را بر عهده دارند اما وقتی باند فرو می ریزد بحرانی در آنها ایجاد می شود...
خلاصه داستان: یک مرد میانسال و همسرش که در یک روستا زندگی می کنند و بچه هایشان اکنون ازدواج کرده اند، بچه ای غیر منتظره دارند. این موضوع آنها را در شرمساری و شایعات مردم روستا قرار داد و تصمیم گرفتند آن را به عنوان یک راز مخفی نگه دارند.
خلاصه داستان: داستان درباره دختری است که در خانواده ای بزرگ در خانه ای بزرگ با پدر و مادر، خاله ها و عموهایش زندگی می کند. اما زمانی که خواستگاری به دنبال او می آید تا از او درخواست ازدواج کند، تازه شروع مشکلات اوست.
خلاصه داستان: داستان مهسا زنی معتاد است که فکر میکند دخترش مرده اما وقتی متوجه میشود که او زنده است و نزد پدرش (شوهر سابق مهسا) زندگی میکند، تصمیم میگیرد او را پس بگیرد. این باعث شد که او با همسر سابق و همسر جدیدش روبرو شود.
خلاصه داستان: کارگردانهای ایرانی توسط یک قاتل سریالی ناشناس سلاخی میشوند و حسن کسمایی، کارگردانی که در لیست سیاه قرار دارد، تنها در مورد یک چیز کنجکاو است: چرا قاتل دنبال او نیست؟