خلاصه داستان: برخی از دانشجویانی که سینما میخوانند، دختری ثروتمند را به امید بازیگر شدن به گروگان میگیرند، اما کم کم همه چیز پیچیدهتر میشود و تشخیص واقعی از غیر واقعی برایشان دشوار میشود.
خلاصه داستان: زوج میانسالی که پسرشان در خارج از کشور زندگی میکند، زندگی آرام و تنهاییای دارند. پیرمرد مدتی است سعی می کند همسرش را متقاعد کند که با هم به خانه استراحت بروند تا مراقبت و توجه بهتری داشته باشند. زن مخالف این ایده است ...
خلاصه داستان: رضا از ژاپن برمی گردد تا با پس انداز خود در 8 سال گذشته یک کسب و کار جدید راه اندازی کند، اما اعضای خانواده اش چیزی را از او پنهان می کنند که می تواند به برنامه هایش آسیب برساند.
خلاصه داستان: یدالله که در یک بیمارستان روانی کار می کند اخیراً همسرش را از دست داده و در خانه قدیمی خود به تنهایی زندگی می کند. یک روز او با دلارام بیمار آشنا می شود که می خواهد تنها فرزندش را ببیند و تصمیم می گیرد به او کمک کند.
خلاصه داستان: پارسیا مجبور است مادرش را به مدرسه بیاورد اما عمویش را با لباس مبدل مادرش می آورد. استاد آقای دلیجون او را می بیند و غافل از اینکه پارسیا چه کرده عاشق می شود.
خلاصه داستان: خلیل معروف به خلیل کاتیوشا که یک مرد مذهبی و از اعضای بسیج است مجبور می شود چند روزی را با ارشیا پسر پولدار لوس بگذراند. زمینه ها و ایده آل های متفاوت باعث می شود این دو برای یکدیگر دردسر درست کنند.
خلاصه داستان: داستان پسر نوجوان ایرانی که با حمل چمدان برای گردشگران در مرز ایران و عراق امرار معاش می کند. وقتی او عاشق نورا، یک زن جوان زیبای عراقی می شود که به نظر می رسد به مردم عراق کمک می کند تا از مرز عبور کنند، زندگی او طول می کشد...