خلاصه داستان: داستان پسر نوجوان ایرانی که با حمل چمدان برای گردشگران در مرز ایران و عراق امرار معاش می کند. وقتی او عاشق نورا، یک زن جوان زیبای عراقی می شود که به نظر می رسد به مردم عراق کمک می کند تا از مرز عبور کنند، زندگی او طول می کشد...
خلاصه داستان: این نمایش حول محور شرایط جامعه در یوگسلاوی سابق می چرخد. نویسندگان یوگسلاوی تمایلی به پرداختن به موضوعات مربوط به جنگ جهانی نداشتند و روشنفکران نیز نمی خواستند خارجی ها از مسائل و جریان های روز کشورشان سوءاستفاده کنند.
خلاصه داستان: مادر پریناز در یک تصادف فوت می کند. تنها خویشاوندی که از پریناز مراقبت می کند، عمه ای است که او را تحقیر می کند. قرار است رابطه آنها از طریق رویدادهای غیرطبیعی مختلف به چالش کشیده شود.
خلاصه داستان: فرزندان زنی قصد کلاهبرداری از او را دارند. آنها گمان می کنند که او مشاعرش را از دست داده و می خواهند اموال پدری را از او بگیرند و میان خودشان تقسیم کنند. این در حالی است که زن متوجه نیت آن ها هست و…
خلاصه داستان: یک مهندس جوان باهوش طرح های زیادی برای کارخانه های بزرگ خودروسازی کرده است اما هیچکس به او و طرح هایش توجهی نمی کند. برای جلب توجه آنها، او بازی خطرناکی را آغاز می کند که او را با مشکلات زیادی روبرو می کند و گروگان گیری می کند.
خلاصه داستان: اختاپوس هنوز از یک غار بر قلعه خود حکومت می کند. او سعی می کند گوزن ها را به دام بیندازد اما آنها موفق می شوند از قلعه فرار کنند. از طرف دیگر مادر پیشانی سفید یک بار دیگر برگشته و می خواهد فرزندش برگردد.
خلاصه داستان: فرهاد، معلم محترم ریاضی، با مادر یکی از شاگردانش نامزد کرده است. اما دانشجوی جوان عصبانی به جای اینکه چهره جدید پدرش را بپذیرد، روزهایش را با دوست سرکشش با موتورسیکلت در تهران میگذراند...