خلاصه داستان: من عصبانی نیستم. داستان نوید، دانشجوی ستاره دار و اخراجی دانشگاه است که - در حالی که سعی می کند کمترین نیازهای یک زندگی عادی را فراهم کند - در مواجهه با بداخلاقی های رایج در این کشور، سعی می کند عصبانی نشود...
خلاصه داستان: مینا پس از طلاق به حمایت مالی و عاطفی نیاز دارد. او با پسری آشنا می شود و فکر می کند که این مرد رویاهای اوست. اما همه چیز آنطور که اول به نظر می رسد نیست.
خلاصه داستان: پیرمردی قصه گو است و از چند عروسک از شخصیت های شاهنامه برای کارش استفاده می کند. او یک نوه گلپری دارد که اصلا شبیه او نیست. اسی پالنگ صاحب اسبابفروشی تصمیم میگیرد عروسکها را بدزدد اما آنها تبدیل به...
خلاصه داستان: شهروز جوان معتادی است که به تازگی از زندان آزاد شده است. او در حال فرار از گذشته خود است و مصمم است یک بار برای همیشه زندگی خود را تغییر دهد. اما این گذشته اوست که همیشه او را شکار می کند.
خلاصه داستان: بهمن و احد در حال ورشکستگی و فرار از بدهی خود هستند. اما وقتی در ساختمان پلاسکو آتشسوزی میشود، شانس آنهاست که از مزایای آن استفاده کنند.
خلاصه داستان: داستان زندگی خانوادههای شهدای جنگ و زندگی آنها که به شکلهای مختلف به یکدیگر مرتبط است. رضا روشن که توانایی خاصی در دیدن غیب دارد در تلاش است تا همرزمانش را که در جریان جنگ در دریاچه ماهی کشته شده اند پیدا کند.
خلاصه داستان: داستان چهار بچه که به دنبال چند قاچاقچی هستند تا نقشههایشان را فاش کنند و آنها را بگیرند. والدین آنها در شرکتی کار می کنند که در شرف نزدیک شدن است و آنها می خواهند آن را از آن نجات دهند.
خلاصه داستان: بعد از 5 سال عباس و حسن از زندان آزاد می شوند و به دنبال عطا می روند. در تمام این سالها او در کاما بود اما اخیراً بهتر شده و به زندگی عادی بازگشته است. این سه نفر یک بار دیگر با هم متحد می شوند و به دنبال یک کار خوب می روند اما به دنبال ...
خلاصه داستان: ویلایی ها داستان خانواده های سران ارتش ایران در سال 1365 است. عزیز زنی 50 ساله است که با نوه هایش وارد مجموعه ویلاها می شود. الیاس راننده ای است که وقتی می آید همه تنش می شود که شاید بیاورد...