خلاصه داستان: تارا از خاطرات خود کتابی با نام تب توت فرنگی نوشته است. او به اصرار همسرش فرهاد به مناسبت انتشار اولین کتابش جشنی با حضور همه کسانی که در کتاب نامشان آمده است می گیرد.
خلاصه داستان: محسن پسر 11 ساله گل فروش و متعلق به خانواده ای فقیر است. یک شب خوابید و فرشته ای را دید، محسن احساساتش را با فرشته در میان گذاشت. سپس فرشته پارچه ای به او می دهد و از او می پرسد که چه زمانی می خواهیم آسمان را ببینیم، فقط کافی است...
خلاصه داستان: یاسامان از بدو تولد با مادرش لیلا زندگی می کند. لیلا هرگز اجازه نداد پدرش را ببیند. وقتی یاسامان در یک تصادف دچار مرگ مغزی می شود، لیلا یک هفته فرصت دارد تا برای یک موضوع حیاتی از همسر سابقش رضایت بگیرد.
خلاصه داستان: علی مشرقی نویسندهای است که همسرش پس از شب درگیری شدید با همسرش به قتل رسیده است. او دستگیر می شود و تنها یک زن است که می تواند در دادگاه به او کمک کند.